مقدمه
- یکی از مسائل بنیادی برای حاکمیت قانون، عدالت و حقوق بشر به شمار میرود؛ زیرا عدالت، حق است و نباید برخلاف آن عمل کرد، هرگاه چنین شود، بیعدالتی، بیدادگری و نادیده گرفتن حقوق شهروندی است. عدالت با مفهوم احترام به حقوق رابطه تگاتنگی دارد. در حقیقت، عدالت، رفتار مطابق قانون است؛ پس بیعدالتی، رفتار مخالف قانون و نقض حقوق بشر است. در واقع، دادرسی عادلانه، محاکمه شخصی در پرتو قانون وبا در نظر داشتن احترام به حقوق شهروندی و زمینهیی برای ترویج حاکمیت قانون است. این حقوق، توسط هنجارهای ملی و بینالمللی، در قالب بعضی از اصول، نظاممند شدهاند.
دادگاهها برای تأمین عدالت و حل اختلاف تشکیل شدهاند بنابراین در عملکرد خود باید حساس و بنیاد تشکیل خود را در نظر داشته باشند. دادگاهها مهمترین نقش را در تحقق اهداف قوة قضایی دارند و برای اینکه این اهداف بیش از پیش تأمین گردد باید برخی از اصول را رعایت کنند که سلامت رسیدگی و عدالت تصمیمات را از پیش تضمین میکند.
«در دهههای اخیر که طرح مباحث حقوق بشر و لزوم رعایت آن بر تمام شاخههای حقوقی از جمله آیین دادرسی کیفری سایه افکنده، مشاهده آن هستیم که نظامهای حقوقی با فراری از چنگال سیستم تفتیشی، به سوی سیستم اتهامی گام برمیدارند و تمام تلاش خود را معروف عادلانه کردن دادرسی میکنند و سعی بر آن دارند تا حقوق و آزادیهای فردی در کلیه مراحل رسیدگی کیفری مراعات شود به طور خلاصه میتوان گفت دادرسی، زمانی عادلانه است که بتواند به حفظ توازن میان مصالح جامعه و متهم بپردازد و متهم در شرایطی کاملاً آزاد و در حالی که از تضمینهای لازم برای دفاع از خود برخوردار است، مورد محاکمه واقع شود»[1]
[1]. صابر، محمود؛ معیارها و تضمین دادرسی عادلانه در مرحله تحقیقات مقدماتی، مجله مدرس علوم انسانی، پژوهشهای حقوق تطبیقی، دوره 13، شماره 4، زمستان 1388، ص 145.
«واژه دادرسی مرکب از دو کلمه «داد» و «رسی» است که نخستین آن به معنای عدل انصاف و دومی به معنی رسیدن و رسیدگی کردن است. پس دادرسی یعنی به داد کسی رسیدن یا به دادخواهی کسی رسیدگی کردن است. بنابراین واژه دادرسی خود رسیدگی به عدل و داد را افاده میکند.»[1] دادرسی به رسیدگی برای دادستاندن و داد دادن دلالت دارد.
عادلانه به معنای رفتار برابر و مطابق با قواعد و حقوق با هر شخص یا طرف است و نیز به معنای معقول و عادلانه یا متناسب با شرایط است مانند آنجا که وصف معامله، سهم، دستمزد، قیمت و مانند آنها واقع میشود. در ادبیات قضایی این واژه به معنای داشتن وصف بیطرفی و درستی، آزادی از تعصب و جانبداری و نفع شخصی، عادلانه، منصفانه، غیر جانبدارانه و برابری میان منازعه به کار برده میشود. این صفت در عبارت دادرسی عادلانه نیز بر همین معانی دلالت دارد»[2]
1. اصل برائت:
برائت اصلی عملی است که مضمون آن بنا نهادن بر عدم تحقیق جرم میباشد. طبق این اصل، هرگاه ارتکاب جرم در فرد یا افراد متهم، مشکوک یا مورد تردید باشد، اصل مقتضی عدم آن است».[3]
«اصل برائت یا فرض بیگناهی متهم اصل اساسی محاکمه عادلانه است. این اصل که در اسناد مهم بینالمللی حقوق بشر گاه در کنار حقوق دیگر متهم در دادرسی کیفری و گاه در بندی جداگانه آورده شده است، یکی از سنگ بناهای دادرسی کیفری جدید است»[4]
اصل برائت به طور رسمی نخستین بار در سال 1789 میلادی در اعلامیه حقوق بشر فرانسه مطرح شد، که در ماده 9 این اعلامیه بیان میدارد: «افراد تا زمان محکومیت، بیگناه به شمار میآیند» از جمله اسناد معتبری که به اعلام این اصل پرداختهاند میتوان بند 2 ماده 6 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر، ماده 26 اعلامیه آمریکایی حقوق و تکالیف انسان، بند 2 ماده 8 کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر، بند 1 ماده 7 منشور آفریقایی، ماده 7 منشور عربی حقوق بشر، شق «i» از ردیف «ب» در بند 2 ماده 40 کنوانسیون حقوق کودک همگی با عباراتی کم و بیش مشابه به بیان این اصل اختصاص یافتهاند.
«همچنین در اصل 37 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است «اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود؛ مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد» بر همین مبناء اصل 16 ق. 1 دادگاهها را موظف کرده که احکام خود را متعدل و مستند به موارد حکمی و اصولی کنند»[5]
اصل برائت بیان کننده این مطلب میباشد که اصل بر مصونیت افراد میباشد تا زمانی که دادرسی صحیح و عادلانه صورت گیرد و جرم فرد توسط یک مرجع صالح قضایی ثابت گردد. در واقع باید اذعان کرد که اصل برائت سدی در برابر خودکامگیها و خیره سریهای قدرت عمومی میباشد.
«اولین اسناد رسمی حاکی از اعتقاد بر برائت متهم، در آیین اسلام به چشم میخورد، صدها سال پیش در آمرزههای دینی که در قالب آیات قرآن و نیز تعالیم پیشوایان منعکس شده است، مستندات و مدارک توجه به این اصل به چشم میخورد»[6] لازم به ذکر است با توجه به مطالعات تاریخی دین مبین اسلام برای اوّلین بار به بیان همین مسئله پرداخته است که در ذیل نمونه از آیات را بیان میداریم:
1. ای اهل ایمان از پندار و گمان بر در حق یکدیگر اجتناب کنید، که برخی از ظن و گمانها معصیت است: (حجرات 49و12)
2. آنان اطمینان ندارند و جزء از گمان پیروی نمیکنند. (نساء 4و 157)
3. همانا گمان و حدس کسی را بینیاز از حق نمیکند. (یونس 10و 36)
4. اینان جز از پی گمان نمیروند و جز حدس بیپایه چیزی در دست ندارد (انعام 6و116)
5. شما جز از گمان و خیالات باطل پیروی نمیکنید و جز بر پایة حدس بیاساس سخن نمیگوید. (انعام 6و116)
6. هرگز آن چه را که بدان علم و اطمینان نداری، دنبال نکن؛ تا چشم و گوش و دل در پیشگاه خدا مسئولند. (اسراء 17و36)
«مقصود از پرهیز ظنّ، ترتیب اثر دادن به آن است؛ مانند اینکه به شخصی سوءظن ورزیده و براساس این گمان، چیزی را به او نسبت دهیم و یا در غیابش او را به بدی یاد کنیم و یا سایر آثار ترتیب سازیم»[7] و از ابن عباس (رمز) منقول است: «مقصود آیه (آیه 36 سوره اسراء) آن است، هر چیزی را که نمیدانید به کسی نسبت ندهید و به صرف اتهام او را به ارتکاب، محکوم نسازید». [8]
در حقوق اسلامی، اصل برائت دارای دو تأثیر مهم میباشد:
الف) نشاندن متهم به جای منکر.
ب) بینیاز ساختن متهم از اثبات بیگناهی خویش میباشد[9].
«نکته قابل توجه این میباشد که امروزه با توجه به گسترش حقوق بشر و پذیرش این اصل در قوانین اکثریت قریب به اتفاق کشورها در واقع به عنوان یک هنجار بینالمللی مطرح میگردد. اما رعایت اصل فوق اقتضاء دارد که مقام تعقیب، ادله را به گونهای ارائه کند که دعوا «بدون شک و شبه معقول» اثبات گردد».[10]
2. حق داشتن وکیل:
«حق انتخاب وکیل مدافع یکی از مهمترین اصول دادرسی عادلانه میباشد. زیرا همه انسانها حقوقدان نیستند، پس چه در دعاوی مدنی، چه جزایی به حضور وکیل مدافع برای تأمین عدالت نیازمندند.»[11] به این اصل تناظر یا ترافعی بودن دادرسی گفته میشود.
پس بنابراین «متهم حق دارد به دفاع شخصی از خود بپردازد یا آنکه از وکیل بهره ببرد حضور وکیل در تمام مراحل دادرسی کیفری (حقی) اساسی است، که به تضمین «رعایت آئین قانونی» کمک میکند. این حق در اسناد متعدد بینالمللی تضمین شده است، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ردیف «ب» بند 3 ماده 14، کنوانسیون اروپایی حقوق بشر ردیف «ج» بند 3 ماده 6 منشور بانجول ردیف «ج» بند 1 ماده 7، کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر ردیف «د» بند 1 ماده 8 و اساسنامه و دیوان کیفری بین المللی ردیف «ج» بند 2 ماده 50 و ردیف «د» بند 1 ماده 67» از جمله اسنادبین المللی هستند که حق داشتن وکیل را تضمین نمودهاند. در این زمینه کمیته حقوق بشر اعلام کرده است[12]: (تمامی افراد بازداشت شده باید فوراً به وکیل دسترسی داشته باشند. (1) کمسیون آمریکایی حقوق بشر اعلان میدارد: «حق داشتن وکیل مندرج در ماده 8 (2) کنوانسیون آمریکایی باید در اولین بازجویی اعمال شود» و همچنین حق دسترسی به وکیل باید فوری و در 48 ساعت پس از دستگیری یا بازداشت محقق شود».
به طور کلی میتوان اشکال حق استفاده از خدمات وکیل یا مشاور حقوقی را به صورت زیر مطرح کرد:
1. امکان انتخاب و تعیین وکیل توسط متهم از همان ابتدای شکلگیری پرونده کیفری.
2. در صورتی که متهم توان مالی انتخاب وکیل ندارد، در جرائم مهم، وکیل تسخیری برای او انتخاب میشود و در جرائم کم اهمیتتر نیز در صورت درخواست متهم ناتوان، عند الزوم وکیل معاضهتی برای او انتخاب میشود و یا امکان فراهم میگردد که متهم بتواند از مشاوره حقوقی رایگان بهرهمند شود.
3. به وکیل، اعم از تعیینی، تسخیری و انتخابی امکان مطالعه و رونوشت برداری از پرونده داده شود و لو اینکه پرونده در مرحله تحقیقات مقدماتی باشد.
4. چنانچه متهم بازداشت شده درخواست کند، ملاقات او با وکیلش به صورت محرمانه و دور از دید و کنترل دیگران انجام شود»[13]
مشروعیت وکالت در همه مراحل رسیدگی مبتنی بر دلایل شرعی ذیل میباشد:
1. روایت منقول از پیامبر اکرم (ص): همان من بشری هستم و شما نزد من دعوا طرح میکنید و شاید برخی از شما حجت و دلیل خود را رساتر بیان میکند و من همان گونه میشنوم و حکم میکنم، پس اگر حق کسی را در قضاوت به دیگری دادم، گیرند خود باید پرهیز کند و آن را نگیرد.
از این حدیث میفهمیم طرفی که خود را از اقامه حجت و دلیل ناتوان ببیند، میتواند از کسی که بر این امر توانایی دارد استعانت بجوید.
2. آیه 105 سوره مبارکه نساء: ما قرآن را به حق بر تو فروفرستادیم تا بین مردمان براساس آنچه خداوند به تو شناسانده است، حکم نمایی و هرگز یاور خائنین نباش.
تفسیر آیه: جواز دفاع و حمایت از غیر خائنین است. بنابراین وکالت غیر را در دفاع از اتهامات نیز بر عهده گرفت.
3. اجماع فقهای شیعه بر جواز تلقین ادله و حجج به کلی از طرفین دعوا توسط قاضی در صورت علم به محقق بودن فرد.
پس وقتی که تلقین ادله و حجج توسط قاضی مجاز باشد انجام آن با فرد ثالث (وکیل) به طریق اولی مجاز خواهد بود.
4. مشروعیت انتخاب وکیل در گفتار و رفتار پیشوایان معصوم:
دلیل اصلی در مشروعیت وکالت، روایت مربوط به توکیل عبدالله بن جعفر توسط حضرت علی (ع) است.[14]
پس در نتیجه از جمله «تضمیناتی که برای حفظ حقوق متهم در دادرسیهای کیفریپیشبینی میشود، حضور و شرکت وکیل در مرحله رسیدگی در دادگاه است. در این صورت وکیل دادگستری با آشنایی به قوانین، دفاع از متهم را به عهده میگیرد، حقیقت امر در شرایطی روشن شود که بین دادستان و وکیل دادگستری موازنه و تعادل برقرار شده و دادگاه بر مبنای عدالت رسیدگی در دادگاه است در این صورت وکیل دادگستری با آشنایی به قوانین، دفاع از متهم را به عهده میگیرد تا حقیقت امر در شرایطی روشن شود که بین دادستان و وکیل دادگستری موازنه و تعادل برقرار شده و دادگاه بر مبناء عدالت رسیدگی نماید. اجرای یک دادرسی کیفری عادلانه مقتضی آنست که به متهم امکان دفاع از خود در برابر اتهامات انتسابی داده شود.»[15]
3. اصل علنی بودن دادگاه
علنی بودن دادرسی به معنای گشودن دادگاه و فرآیند قضائی به روی مردم است. «علنی بودن دادرسی کیفری یکی از خصوصیات مهم آن است. براساس این قاعده دادگاهها باید به طور علنی به اتهام وارد به متهم رسیدگی میکند. به موجب این خصوصیت، حضور و نظارت افراد در جریان برگزاری محاکمه آزاد است. رسانههای گروهی میتوانند ضمن حضور در محاکمات و تهیه گزارش و خبر برای روشن شدن افکار عمومی مبادرت ورزند.
علنی بودن محاکمات، نوعی نظارت مردمی برای محافظه کیفیت تحقیق اجرای عدالت، احقاق حقوق مقضرر از جرم، رعایت حقوق دفاعی متهم و نیز تامین منافع جامعه در تعقیب بزهکاران است»[16] رسیدگی علنی به عنوان یک تضمین اساسی برای عادلانه بودن و استقلال روند قضایی است و ابزاری حمایتی برای اعتماد عمومی و نظام قضایی است.
«علنی بودن دادرسی هم در دادرسیهای مدنی و هم محاکمات کیفری باید رعایت شود، لیکن بدهی است در محاکمات کیفری از اهمیت و ضرورتی به مراتب بیشتر برخوردار است، به گونهای که امکان دسترسی عموم یک عنصر افکارناپذیری بوده و اصولاً محاکمه نمیتواند بسته و سری باشد. اصل علنی بودن دادرسی متکلف دو مصلحت است، یکی حمایت از متهم در برابر محاکمات سری، و دیگری جلب اعتماد عمومی است.»[17]
در اسناد معتبر حقوق بشری نیز این مسئله مد نظر قرار گرفته است، از جمله این اسناد میتوان به ماده 10 اعلامیه جهانی حقوق بشر، بند 1 ماده 14 میثاق حقوق مدنی سیاسی، بند 1 ماده 6 کنوانسیون اروپایی حقوق بند 5 ماده 8 کنوانسیون آمریکایی حقوق بشر اشاره نمود.
در همین راستا نیز میتوان گفت: که در رویه اسلامی نیز همواره بر علنی بودن رسیدگیها صحه گذاشته شده است. «حضرت علی (ع) جلسات دادرسی و محاکمه افراد را در مسجد جامع کوفه ترتیب میدادند. همچنان که مولفان نظام دادرسی استنباط کردهاند، فلسفه جلسات دادرسی در مسجد رعایت اصل علنی بودن و تسهیل حضور مردم در جلسه دادرسی بوده است. به همین جهت فقهای امامیه به منظور اعمال کامل اصل مزبور، اتخاذ حاجب را هنگام جلسه دادرسی مکروه دانستهاند»[18]
شرط علنی بودن نسبت به همه مراحل فرآیند قضایی اعمال نمیشود، بلکه تنها نسبت به مرحله استماع طرفین، یعنی بررسی شفاهی ادله و لوایح آنها ضرورت دارد.
4. اصل تفهیم اتهام به متهم:
«هر فردی که دستگیر یا بازداشت میشود باید فوراً دلایلی که موجب محدودیت از آزادیش شده مطلع شود. هدف اصلی از الزام آگاه کردن این است که فرد بازداشت شده بتواند به اعتبار بازداشت، از لحاظ قانونی اعتراف کند. باید مشخص بوده و شامل توضیح واضحی از اساس قانونی و واقعی بودن دستگیری یا بازداشت باشد. بعبارتی حق اطلاع متهم از اتهام وارده و دلایل آن، احترام به حق دفاع او و برقراری موازنه میان او و مدعی به حساب میآید: زیرا جهل و عدم اطلاع متهم از اتهام انتسابی و دلایل آن موجب تضیع حق دفاع و آزادیهای فردی او میشود[19]».
در همین زمینه شق الف بند1 ماده 117 اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی مقرر میدارد: «به زبانی که متهم کاملاً درک کرده و با آن صحبت میکند فوراً و دقیقاً از ماهیت، سبب و محتوای اتهام مطلع شود. بند 2 از ماده 9 میثاق حقوق سرئی و سیاسی نیز این مسئله را اعلام میدارد، در همین زمینه «دادگاه اروپایی حقوق بشر مطرح کرده است که بند 2 ماده 5 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر به این معناست که باید برای شخص بازداشت شده با زبانی ساده که درک کند و نه زبان تکنیکی و پیچیده، نکات اساسی حقوقی و واقعی علّت بازداشت او شرح داده شود، به گونهای که اگر او بازداشت خود را نامناسب یافت، علیه آن طرح دعوا کند[20].»
در متون فقهی تصویری که از «تفهیم اتهام ارائه میدهد عبارت است از:
الف: فقها در این جهت اختلاف نظر دارند که بازجویی قاضی از متهم (مدعی علیه) تنها در صورت درخواست شاکی (و مدعی) جایز است یا بدون درخواست وی نیز جایز میباشد؟ گروهی معتقد به جواز و گروهی دیگر قائل به ممنوعیت آن میباشند صرف نظر اینکه حق با کدام گروه میباشد، هر دو گروه بر این نکته اصرار دارند که بازجویی قاضی بعد از تحریر دعوا صورت میگیرد. بنابراین در روشی که متون فقهی نمایش میدهند، اساساً متهم بدون حضور مدعی و قبل از طرح دعوا و دلایل اتهام توسط مدعی، باز جویی نمیشود.
ب: مسائلی که فقها در نحوة ورود مدعی (شاکی) و متهم به محضر قاضی و کیفیت استماع سخنان ایشان توسط قاضی مطرح کردهاند، گواه دیگری است بر این مدعا.
ج: اعتقاد به لزوم تقدم طرح ادعای مدعی (شاکی) بر دفاع متهم (منکر)
بنابراین، در روش که متون فقهی معرفی کردهاند، موضوع تفهیم اتهام به متهم را شخص مدعی به صورتی دقیق انجام میدهد نه شخص قاضی. همچنین تاکید فقها بر اینکه قاضی پیش از طرح ادعا نمیتواند متهم را بازجویی میکند، متضمن تاکید بر لزوم تفهیم اتهام میباشد. به همین دلیل برخی از ایشان تصریح نمودهاند که بدون اطلاع یافتن متهم از موضوع دعوا و اتهام، هیچ تصمیمی را درباره او نمیتوان گرفت[21]»
شکنجه متهم در اثنای بازجویی و تحقیقات جنایی برای اخذ اقرار و یا اطلاع، اقدامی ضد انسانی است کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارها و مجازی ظالمانه، غیر انسانی یا تحقیرآمیز، در ماده اوّل خویش شکنجه را چنین تعریف میکند: « هر عمل عمدی، که بر اثر آن درد یا رنج شدید جسمی یا روحی علیه فردی، به منظور کسب اطلاعات یا گرفتن اقرار از او و یا شخص سوم اعمال میشود، شکنجه نام دارد. همچنین مجازات فردی، به عنوان عملی که او و یا شخص سوم انجام داده است و یا احتمال میرود که انجام دهد، یا تهدید و اجبار بر مبنای تبعیض از هر نوع و هنگامی که وارد شدن این درد و رنج و یا به تحریک و ترغیب و یا با رضایت و عدم رضایت و عدم مخالفت مأمور دولتی و یا هر صاحب مقام دیگر انجام گیرد شکنجه تلقی میگردد». شکنجه مطابق اصول دادرسی کیفری و اعلامیه اسلامی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقق بشر، میثاق حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون منع شکنجه و دیگر مثتلقات غیر انسانی یا موهّن و قوانین اساسی کشورها به شدت منع شده است.
«گفتنی است که از هدف بازجویی متهم، کشف حقیقت است و نه تحمیل خواستههای خود بر متهم. لذا بازجو یا قاضی باید با طرح سوال مفید و روشن حقیقت را کشف کند و از توسل به روشهای خلاف قاعده و قانون در این مورد پرهیز کند[22]»
«در فقه امامیه و نظر فقها در شرایط اقرار کننده آمده است که اقرار کننده باید عاقل، قاصد، مختار باشد. بنابراین اقرار مجنون مکره به واسطه التزام به حدیث رفع فاقد اعتباری شرعی است[23]»
«در سیره و روش قضایی حضرت علی (ع) براساس قضاوتهای متعّددی که از ایشان در تاریخ دادرسی اسلام به ثبت رسیده است، هرگز از اعمال اذیت و آزار جسمی و روحی متهمان برای اخذ اقرار و یا اطلاع به بهانه کشف حقیقت اثری مشاهده نمیشود به علاوه امام به موجب روایات متعدد، اقرار یا اعتراف ناشی از شکنجه را فاقد اثر قضایی دانسته است برای نمونه «کسی که هنگامی تجدید یا ترساندن یا حبس یا تهدید به جرمی اقرار کند بر او حدی نیست» و یا اسحاق بن عمار از جعفر و او از پدرش و وی از حضرت علی (ع) روایت میکند که « دست متهمی که به نوعی از زدن ترسانیده شده قطع نمیشود، همچنین نمیشود او را در زنجیر کرد یا زندانی و شکنجهنمود[24]».
«با این حال برخی فقهای عامه شکنجه متهمان را برای اخذ اقرار توسط حکام و امراء جامعه اسلامی بلا اشکال دانستهاند، لکن این عمل را برای قضاوت شرعی منع کردهاند، اما فقهای امامیه مطلق شکنجه اعم از جسمی یا روحی را برای کسب اقرار از متهم جایز ندانستهاند و اعتبار شرعی برای اقرار مزبور قایل نیستند»[25].
6- استقلال و بیطرفی دادگاه:
«حق محاکمه شدن توسط یک دادگاه مستقل و بیطرف، امروزه به یکی از اساسترین حقوق، آدمیان بدل شده است، این حق، به روشنی در مقررات بینالمللی حقوق بشر آمده است و در بسیاری از قوانین اساسی ملی درج گردیده است، به گونهای که «بیتردید یکی از اصول کلی حقوق را تشکیل میدهد»و «یک اصل اساسی حکومت قانون است».»[26]
«نه تنها دادگاه باید از فشار سایر قوای حکومتی در رسیدگی به پرونده برکنار بماند؛ بلکه قاضی نیز باید با بیطرفی تمام به ان رسیدگی کند.»[27]
به هر حال قاضی رسیدگی کننده نباید در برابر هیچ یک از طرفین دعوا (شاکی و متشاکی) حالیت طرفین داشته باشد. او موظف است به عنوان داور حکم و کسی که مسئول ختم پرونده و فصل دعواست، بر کرسی قضاوت بنشیند، به همین دلیل، او باید به هر دو طرف اجازه دهد سخنان خود را آزادانه مطرح کنند. او موظف است سخنان ایشان را بشنود و آن گاه براساس ملاکات قضاوت نمایید.
«در متون فقهی ما به تبعیت از روایات، موضوع بیطرفی قاضی در سه حوزه مورد بحث است:
1. بیطرفی در صدور حکم: که قاضی موظف است با بیطرفی کامل و برقراری عدالت به صدور حکم بپردازد.
2. بیطرفی در رفتار: در این زمینه نیز فقها به دو دسته تقسیمبندی میشوند که گروهی معتقد به وجوب بیطرفی در رفتار ظاهری که از جمله آنها میتوان به صاحب ریاضی اشاره کرد اما گروه دوم معتقد به استسحاب بیطرفی در رفتار ظاهری هستند که از طرفداران این دیدگاه میتوان به محقق اربیلی اشاره کرد.
3. بیطرفی در تمایلات قلبی: عموم فقها متذکر شدهاند مراعات بیطرفی و مساوات از این نظر واجب نیست.»[28]
4.
7. ممنوعیت سلب خودسرانهی آزادی
«صدور قرار موقت باید صرفاً در اختیار مقام قضایی باشد و ضابطین دادگستری و مقامات اداری دستگاه عدالت کیفری از چنین اختیاری برخوردار نیستند والا چنین بازداشتی خودسرانه است. عدم تشریفات قانونی باید به بطلان قرار بازداشت و مجازات مقام صادرکننده منجر شود؛ زیرا همانگونه که قبلاً بیان شده این قرار به محرومیت اشخاص از حق آزادی منجر میشود که علی الاصول این مجازات شدید متعاقب یک رسیدگی و با تصمیم یک مقام قضایی انجام میشود.»[29] گاهی مواقع ممکن است صدور قرار بازداشت موقت بواسطه قانون داخلی خودسرانه تلقی نگردد اما در حالی که در مقایسه با استانداردهای بینالمللی خود سرانه تلقی گردد.
«کمیته حقوقی بشر عبارت خودسرانه مندرج در بند 1 ماده 9 میثاق حقوق مدنی و سیاسی را به این صورت تشریح کرده است که او هم به معنی مخالفت با قانون و هم در تفسیری وسیع مبین عدم اقتضاء بیعدالتی و عدم امکان پیشبینی است.
کمیسیون آمریکایی حقوق بشر سه شکل از بازداشت را خودسرانه تعیین کرده است: بازداشت فرا قانونی که بر مبنای حقوقی استوار نیست از جمله بازداشتهایی که از سوی گروههای شبه نظامی با رضایت و یا سکوت نیروهای امنیتی صورت میگیرد، بازداشتی که نقض قانون است و بازداشتی که اگر چه مطابق با قانون باشد لیکن با هدف سوء استفاده از قدرت انجام شده باشد.»[30] از دیگر اسنادی که به اعلان این مسئله پرداختهاند میتوان به ماده 9 اعلامیه جهانی حقوقی بشر، بند 1 ماده 5 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر و آزادیهای اساسی، اعلامیه آمریکایی حقوق و تکالیف اشخاص بند 2 ماده 7، ماده 6 منشور آفریقایی حقوق اشخاص و ملتها و بند 1 قسمت 5 ماده 55 اساسنامه ICJ.
«دلایل که ممنوعیت بازداشت متهم در اسلام ثابت میکند عبارتند از:
1. اصل انسان بر نفس خویش: در اسلام جز در مواردی که شارع سلب آزادی افراد را اجازه داده است، محدود ساختن ایشان ممنوع است.
2. اصل برائت: که قبلتر بدان اشاره گریده است.
3. روایات: در روایت معتبری از حضرت امیر (ع) حبس مدیون را در صورت امتناع از ادای دین تجویز کرده است.
«امیر المؤمنین (ع) کسی را که با وجود توانایی حق طلبکارانش را نداده و امروز و فردا میکند زندانی میساخت و میفرمود اموال وی را در میان طلبکارانش بر مبنای سهمشان تقسیم کنند» محقق اردبیلی (ره) ضمن تأکید بر ممنوعیت حبس متهم، حتی در صورت درخواست شاکی خصوص علّت آن را این گونه بیان میدارد. زندانی کردن، تعجیل در مجازات است، در حالی که موجب و سبب مجازات ثابت نشده است.
شهید ثانی معتقد است، اصل ممنوعیت حبس پیش از ثبوت جرم است.»[31]
«آنچه در یک محاکمه عادلانه اساسی و ضروری به نظر میرسد این است که تمام متهمین به جرم کیفری، به منظور تضمین هدفمند بودن حق دفاع باید حق برخورداری از تسهیلات و زمان کافی برای دفاع را داشته باشند و این حق جنبه مهم و اصل اساس «تساوی ابزاری و امکانات» است. دفاع و تعقیب باید به شیوهای صورت بگیرد که حق طرفین دعوا را در برخورداری از فرصت مساوی جهت آماده شدن و ارائه شکایت در طول روند رسیدگی تضمین نماید.
حق برخورداری از تسهیلات و زمان کافی برای تهیه دفاعیه نسبت به متهم و وکلاء در تمام مراحل رسیدگی من جمله در دادگاه و مراحل تجدید نظرخواهی لازم الرعایه است. به موجب این حق متهم باید برای ارتباط محرمانه با وکیلش مجاز باشد خصوصاً این حق مربوط به افرادی است که در بازداشتگاهها بسر میبرند. زمانی کافی برای تهیه دفاعیه به ماهیت رسیدگیها و اوضاع و احوال واقعی هر پرونده بستگی دارد و این عوامل عبارتند از: امکان دسترسی متهم به دلایل و مدارک وکیل خود و محدودیتهای زمانی و قانونی، همچنین حق محاکمه شدن در زمان معقول باید با حق برخورداری از زمان کافی جهت تهیه دفاعیه توازن داشته باشد. در این خصوص شق «ب» بند یک ماده 67 اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی نیز مقرر نموده که وقت کافی و امکانات لازم به او «متهم» داده شود تا دفاعیه خود را تدارک کند و آزادانه و محرمانه با وکیل مدافعی که خود انتخاب میکند ارتباط داشته باشد»[32].
«در متون دینی ما بحث دفاع متهم به صورت پررنگ و برجسته طرح نشده است و بابی به این عنوان اختصاص نیافته است: اما با دقت در متونروایی مربوطه، به خوبی خلاف این ادعا را در مییابیم، در اسلام اثبات دعاوی چه در حوزه مدنی، چه کیفری متکی بر بنیه (شهادت) اقرار (شخص متهم- خوانده) و سوگند (متهم- خوانده) میباشد. در شکایت مربوط به حق الناس. به نظر اکثریت فقها علم قاضی میتواند مبنا قرار بگیرد، ولی در مسائل مربوط به حق ا... که بخش وسیعی از حوزه کیفری را تشکیل میدهد علم قاضی کاربرد نداشته و صرفاً اتکابه همان 3 عامل اثبات (بنیه، اقرار، و سوگند) خواهد بود.»[33]
صاحب جواهر نیز در این مسئله اعلان میدارد که: «اگر متهم هنگام ادای شهادت حاضر نبوده است همه فقها معتقدند که باید محتولی شهادت بینه را به اطلاع رسانید و اگر وی در مجلس حضور دارد، نمیتوان بدون اطلاع وی از محتوای بینه قضاوت نمود.»[34]
در حق سکوت متهم از زمره حقوق دفاعی او محسوب میشود و عبارتست از امتناع و خودداری متهم از پاسخ به دادن به سوالات ضابطین دادگستری و مقام قضایی در مورد اتهام مطروحه علیه اوست. عدم اعلام حق سکوت به متهم توسط ضابطین دادگستری ممکن است متهمی را که آگاهی از موازین قانونی و حقوقی ندارد، ناچار به ذکر مطالبی به زیان خود کند. بیتوجهی نسبت به رعایت چنین حقی نه تنها منجر به افزایش اختیارات ضابطین دادگستری در اخذ اقرار و اعتراف از متهم به شیوههای غیر معمول و قانونی میشود، بلکه حقوق متهم را به شدت در معرض تعرض و تضییع حق توسط ضابطین دادگستری قرار میدهد.»[35]
«اکثر نظامهای دادرسی کیفری پذیرفتهاند که متهم حق دارد آزادانه از قدرت خود برای پاسخگویی یا امتناع از آن استفاده کند. به دیگر سخن قوانین کشورها، نیز یا مقررات صریحی در این باره پیشبینی کردهاند یا رویه قضایی به تدریج چنین حقی را برای متهم تثبت نموده است»[36]
حق سکوت متهم در بسیاری از نظامهای حقوقی مورد تاکید قرار گرفته است هر چند معاهدت حقوق بشری صریحاً آن را اعلام نکردهاند. در این باره دیوان اروپایی حقوق بشر این چنین نظر داده است. «هر چند که این حق به نحو خاص در ماده 6 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر ذکر نشده است، اما هیچ تردیدی نیست که حق سکوت در برابر سوالات پلیس یکی از استانداردهایی است که در قلب مفهوم دادرسی منصفانه مندرج در ماده 6 کنوانسیون قرار دارد»
«از دیدگاه اسلام درباره موضوع سکوت متهم دو نظریه وجود دارد:
طبق دیدگاه اوّل: متهم زندانی میشود تا به سخن آمده پاسخ دهد. این دیدگاه در میان برخی از فقهای دارای شهرت میباشد.
در این باره محقق حلی مینویسد: «اگر مدعی سکوت کند، ملزم به پاسخگویی خواهد شد و در صورتی که عناد ورزد زندانی میشود تا معلوم شود.
ادله طرفداران نظریه اوّل:
1. جواب حق مدعی است که بر عهده متهم ثابت میباشد، پس باید حق مدعی از هر طریق (ولو با حبس) استیضا شود.
2. روایت نبوی (ص) «الی الواجد یحل عقوبته و عرضة» این روایت با روایات متعددی که به نقل از امیر المؤمنین (ع) دلالت بر حبس مدیون باطل مینماید، تایید میشود.
3. ادلهای که بر نکول یا رد یمین به مدعی یا سایر موازین مرتبط با قضاوت دلالت میکند، همه ناظر به صورتی است که موضوع «منکر» تحقیق یافته است.
نظریه دوم:
بر پایه این نظر الزامی متوجه متهم نیست؛ بلکه قاضی از مدعی (یا شاکی) میخواهد که ادای سوگند نماید و به این استناد، اقدام به صدور حکم و ختم رسیدگی میکند. در این باره شیخ طوسی مینویسد: «اما قسم جایی است که متهم ساکت باشد و یا صریحاً بگویید «نه اقرار میکنم و نه انکار».[37]
1. امیدی، جلیل، حقوق متهم در دادگاه با تکیه بر اسناد بین المللی و منطقهای مربوط به حقوق بشر، مجله کانون وکلای دادگستری مرکزی، دوره جدید، ش 2، شماره پیاپی 171.
2. ثانی، شهید، شرح العمه، ج نهم، انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، 1387.
3. حسینی، سید نجم الدین، باقری، علی، حق دفاع متهم در اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی.
4. رجبی، ابراهیم، پلیس و حقوق شهروندی، پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه مفید قم، 1382.
5. رشید، هما، دادرسی عادلانه حق داشتن وکیل (قسمت سوم)
6. روزنامه حمایت.
7. صیاد، راضیه، دادرسی عادلانه در پرتو هنجارهای ملی و بین المللی، برگرفته از سایت اینترنت.
8. صابر، محمود، معیارها و تضمینهای دادرسی عادلانه در مرحله تحقیقات مقدماتی، مجله مدرس علوم انسانی و پژوهشهای حقوق تطبیق، دوره 13، شماره 4، تهران، 1388.
9. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج 15.
10. فخار طوسی، محمد جواد ، حقوق متهمان (بررسی فقهی- حقوق)، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)، قم، 1391.
11. فضائی،مصطفی، دادرسی عادلانه، محاکمات کیفری بین المللی، چاپ دوم، شهر دانش، تهران، 1389.
12. موذن زادگان، حسنعلی، اصول دادرسی کیفری از دیدگاه امام علی (ع).
13. موذن زادگان، حسنعلی، حق دفاع متهم در آیین دادرسی کیفری و مطالعه تطبیقی آن، پایاننامه دوره دکتری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، 1373.
14. ناجی زواره، مرتضی ، دادرسی بیطرفانه در امور کیفری، شهر دانش، تهران، 1389.
www. internationallaw. Persian blog. ir/tag.
www. internationallaw7. blogfa. com.
www. nashreedalt.ir.
www. noormagz. com
[1]. فضائلی، مصطفی؛ دادرسی عادلانه، محاکمات کیفری بینالمللی، شهر دانش، تهران، 1388، ص45 .
[2]. همان، ص 50،49
[3]. فخار طوسی، جواد، حقوق متهمان (فقهی- حقوقی)، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم؛ 1391، ص 57.
[4]. فضائلی، مصطفی؛ دادرسی عادلانه، محاکمان کیفری بین المللی، همان، ص 293.
.[5]فخار طوسی، جواد، همان، ص 59.
.[6]فخار طوسی، جواد، همان.
.[7]همان، ص 61.
.[8]محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج 15، ص 110.
[9].فخار طوسی، جواد، همان، ص 77.
.[10]صابر، محمود؛ معیارهای تضمین دادرسی عادلانه در مرله تحقیقات مقدماتی، همان، ص 166، 167.
[11]صیاد، راضیه، دادرسی عادلانه، در پرتوی هنجارهای ملی و بینالمللی، هنجارهای ملی- بین المللی.
www. internationallaw. Persian blog. ir/tag.
.[12]فضائلی، مصطفی، همان؛ ص 436.
.[13]صابر، محمو، همان؛ ص 162.
[14].فخار طوسی، جواد، همان، ص 403.
[16].موذن زادگان، حسنعلی؛ حق دفاع متهم در آیین دادرسی کیفری و مطالعه تطبیقی آن، پایلننامه دوره دکتری، دانشگاه تربیت مدرس تهران، 1373، ص 279.
[17]. فضائلی، مصطفی، همان، ص 314.
.[18] موذن زادگان،حسنعلی، اصول دادرسی کیفری از دیدگاه امام علی (ع)، پایگاه مقالات حقوق عدالت.
www. nashreedalt.ir.
[19]. رجبی، ابراهیم، پلیس و حقوق شهروندی، پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرم شناسی، دانشگاه ممفید، 1382.
[20]. صابر، محمود، همان؛ ص 152.
[21]. فخار طوسی، جواد، همان صفحات 311، 312.
.[22]نجم الدین حسینی، علی باقری، حق دفاع متهم در اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی،
www. noormagz. com
.[23]شهید ثانی، شرح العمه، ج نهمع انتشارات دارالکتاب الاسلامیه، 1387، ص 33.
[24]. موذن زادگان، عباسعلی، اصول دادرسی کیفری از دیگاه حضرت علی (ع)، همان، ص 488.
. [25]حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه محمد صلواتی، انتشارات کیهان، تهران، 1367، ص 571
[26]. فضائلی مصطفی، دادرسی عادلانه، محاکمات بین المللی، همان، ص 179.
.[27]روزنامه حمایت
www. hemayat. net
.[28]فخار طوسی، جواد، حقوق متهمان (فقهی – حقوقی)، همان، ص 373-364
.[29]صابر، محمود، معیارها و تضمینهای دادرسی عادلانه در مرحله تحقیقات، همان، ص 149.
[30].امیدی، جلیل، حقوق متهم در دادگاه با تکیه بر اسناد بین المللی و منطقهای مربوط به حقوق بشر، مجله کانون وکلای دادگستری مرکز، دوره جدید، ش 2، شماره پیایی 171.
[31]. فخار طوسی، جواد، همان، صفحات 258، 248.
[32]. دادرسی عادلانه، ترجمه: فریده طه و لیلا اشرافی؛ چه اوّل، میزان، تهران، 1386، صفحات 94-91.
.[33]فخار طوسی، محمد جواد، همان، صفحات 344،343.
[34]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام فرشرح و الشرائع الاسلام، جلد 40، ص 222.
.[35]رجبی، ابراهیم؛ پلیس و حقوق شهروندی، پایاننامه مقطع ارشد، دانشگاه مفید قم، 1387، ص 110.
[36]. اردبیلی، محمد علی؛ نگهداری تحت نظر (مجموعه مقالات جنایی) چاپ اوّل، تهران، سمت، 1383، ص 214.
[37]. فخار طوسی، جواد، همان، صفحات 363،356.